**به سایت رسمی انجمن خیریه حمایت از بیماران کلیوی استان گیلان خوش آمدید**  

تاریخچه گیلان

دوران باستان و پیش از ورودی اقوام آریایی

خطه گیلان از دیرباز و از زمان های بسیار کهن مأمن انسان های اولیه و در مقاطع بعدی سکونت گاه اولین انسان های ساکن فلات ایران بوده است. شاهد این مدعا یافته های باستان شناسی که شامل بقایای استخوان ها و دست ابزارهای سنگی مورد استفاده بشر اولیه می باشد که در بسیاری از مکانها و نقاط استان گیلان از قبیل غارهای «هوتو» (در بهشهر)، یَرشلمان، چَپَلک و مالِهان (در نواحی کوهستانی دیلمان) و همچنین در تپه مارلیک یافت گردیده است که قدمت آنها بین یازده تا هفتاد هزار سال تخمین زده می شود.

با گذشت چند هزار سال از سکونت انسان در گیلان در عصر سنگ، به تدریج مردمان این ناحیه وارد «عصرفلز» شدند. باستان شناسان در حفاری های صد سال اخیر به آثار و شواهد قابل اعتنایی از دوره ی فلز(به ویژه عصر آهن) دست یافته اند. این آثار و شواهد نشان می دهند ساکنان گیلان پیش از استقرار کامل آریایی ها در ایران، به حد بالایی از فرهنگ و تمدن دست یافته بودند.

از قدیمی ترین اقوام و تیره های ساکن جلگه گیلان می توان به قوم «کاس» اشاره نمود. «کادوس»ها و «آمارد»ها از ساکنین بعدی منطقه گیلان بوده اند. پس از کوچ اجباری آمارد ها به وسیله ی فرهاد اول اشکانی، دو قوم گیل و دیلم در این منطقه نقش اصلی را تا زمان های بسیار بر عهده گرفتند. به نحوی که حتی سالها پس از ورود اعراب(تا قرن چهارم هجری) ، به بخش اعظم نواحی کوهستانی شمال البرز «دیلمان» و به نواحی جلگه ای و شمالی تر«گیلان» گفته می شد. به تدریج، با پایان یافتن دوران اقتدار آل بویه و برخی حکومت های محلی منطقه دیلمان، برتری قوم گیل بیشتر آشکار گردید و سراسر کوهستان و جلگه ساحلی به نام «گیلان» شهرت یافت.

 گیلان از ورود قوم آریا تا سقوط ساسانیان      

اقوامی که در بالا ذکر شد، با ورود آریایی ها از خود مقاومت نشان دادند و زیر سطه ی آنان نرفتند. در زمان پس از مادها همواره مردمان منطقه گیلان با حکومت های مرکزی همکاری داشتند و به ویژه در نبرد ها به کمک آنان می شتافتند. از این همکاری های می توان به کمک به کوروش برای فتح هگمتانه، سقوط حکومت لیدی و بابل، حمله به یونان و همچنین مقاومت در برابر اسکندر اشاره نمود. در دوره ی سلوکیان و به ویژه در دوره ی اشکانیان، گیلان شاهد تقابل دولت مرکزی با ساکنان آن بود که در موارد بسیاری به شورش علیه اشکانیان انجامید.

در دوره ی ساسانیان ساکنان گیلان (کادوس ها، گیل ها و دیلمی ها) در اداره ی امور داخلی خود کم و بیش آزاد بودند. اما در نبرد شاهان ساسانی با بیگانگان، همواره به عنوان نیروی کمکی به آنان خدمت می کردند. این روند تا اواخر دوره ساسانی ادامه داشت تا اینکه گیلانشاه که از نوادگان نرسی پادشاه ساسانی بود استقلال منطقه گیلان از ساسانیان را اعلام نمود.

 گیلان از سقوط ساسانیان تا برآمدن قاجاریه

خاندان گیلانشاهان بیش از یک قرن (22 تا 146 ه.ق) بر گیلان، طبرستان و گرگان فرمانروایی داشتند و تا حدودی اقتدار خود را در مقابل سپاه مسلمانان حفظ نمودند و به شدت از خود پایداری نشان دادند.

پس از خاندان گیلان شاهان اولین مسلمانی که از حدود قرن دوم هجری به بعد وارد گیلان شدند، علویان بودند. تا پیش از حکوکت سلجوقیان حکومت های محلی زیادی از قبیل «آل جَستان»، سالاریان، «علویان هوسَم»، «خاندان اسحاق وند»، «خاندان آل کیا» و زیدیان شرق گیلان بر این منطقه فرمانروایی می کردند. در زمان حکومت ترک تبار ها در ایران خوانین و حکام محلی به دولت مرکزی باج و خراج پرداخت می کردند. گیلان تنها منطقه ای در ایران بود که در دوره ی حکومت مغول، وقتی همه کشور در اشغال مغولان بود، واقعاً مستقل مانده بود و حتی پس از اشغال پرهزینه گیلان توسط اٌلجایتو با پرداخت باج و خراج سالیانه استقلال خود را حفظ کردند.

با روی کار آمدن صفویان و در پی اجرای سیاست تمرکز گرایی از سوی این دولت، روابط امیر نشین آل اسحاق در فومن و سپس امیر نشین آل کیا در لاهیجان با پادشاهان صفوی رو به وخامت نهاد و سرانجام، در سال 1000 ه.ق با حمله شاه عباس صفوی به این منطقه، برای همیشه به استقلال گیلان و فرمانروایی شهریاران آن پایان داده شد و گیلان تحت فرمان حکام منصوب دولت مرکزی در آمد. همچنین گیلان از این تاریخ به بعد جزو ملک شخصی شاه گردید.

پس از صفویان

افول صفویان و انقراض آنان در سال 1163 منجر به یک حالت آشوب در کشور شد. گیلان نیز از این قاعده مستثنی نبود و در طول این دوره و دوره ی زندیه به دست خوانین محلی (حاجی جمال فومنی و فرزندش هدایت الله خان) به طور نیمه مستقل اداره می شد. با روی کار آمدن آقا محمد خان قاجار به این وضع خاتمه داده شد. از برآمدن قاجارها تا انقلاب مشروطه گیلان توسط حکام منصوب دربار قاجار یا نایبان آنها که اغلب از شاهزاده گان و وابسته گان دربار بودند اداره می شد.

در انقلاب مشروطه اهالی گیلان نقش به سزایی در پیروزی و به ثمر رسیدن این انقلاب ایفا نمودند. با روی کار آمدن محمد علی شاه و تعطیل شدن مجلس و همزمان با به خطر افتادن انقلاب مشروطه، سپاهی از مشروطه خواهان شمال کشور با محوریت گیلانیان به همراه آزادی خواهان اصفهانی و بختیاری تهران را فتح کردند و نظام مشروطه را دوباره احیا نمودند.

پس از وقوع جنگ جهانی اول، قوای نظامی روس به گیلان حمله و آن را تصرف کردند. رشت و به ویژه انزلی تا مدت ها تحت تصرف روس های بودند. این اشغال و وضع نابه سامان مملکت زمینه ها را برای قیامی سیاسی-اجتماعی به رهبری میرزا کوچک خان را فراهم آورد.

نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک خان که به شدت از حکایت مردم محلی برخوردار بود و در پناه پوشش طبیعی جنگل توانست به مدت هفت سال مبارزه جانانه علیه روسها و انگلیس ها، ضربات سختی به آنان وارد نماید. وی فکر ایجاد یک منطقه مستقل و خودمختار با حکومت محلی در خطه شمال کشور به ویژه در مازندران و گیلان را در سر می پرورانید. با پایان جنگ جهانی اول با به قدرت رسیدن رضاخان در ایران و سرکوب جنگلیان توسط وی، قیام میرزا نیز به پایان رسید در 11 آذر 1300 این مرد بزرگ به شهادت رسید.

پس از آن و تا پیش از انقلاب اسلامی، استان گیلان نقش به سزایی در رشته مبارزات اجتماعی و سیاسی علیه حکومت پهلوی ایفا نمود و در پیشرفت و به ثمر نشستن انقلاب و پیروزی آن در زمره جهادگران بود. از جمله رهبران نهضت اسلامی در گیلان می توان به آیت الله ضیابری و آیت الله احسان بخش اشاره نمود. 

 

پیوندهای تصویری